جوئل میلز
صعودِ فلورنس وِلش به جایگاه اولِ گلاستونبری، به واسطهی بدشانسیِ دِیو گرول (خوانندهی گروه فو فایترز) و شکستن پایش روی صحنهی گوتنبرگ، تبدیل به موقعیتی فوقالعاده برای او شد و او را به ششمین خوانندهی اصلی زن بدل کرد. فلورنس میخِ فروتنیِ خودش را هنگامی در زمین محکم کرد که نسخهی ساده شدهای را از «روزگاری این چنین» اثر فو فایترز را به گرول تقدیم کرد. این نه تنها شهادتی بود بر شانسِ بدِ دِیو گرول بلکه لمحهای بود برای ارائه کردنِ نسخهی شخصیِ خودش از یکی از موفقترین و پرفروشترین آهنگهای فو فایترز.
ماجرای عشقِ همگانیِ ما به یک بازخوانی (کاوِر) خوب چیست؟ در سالهای اخیر یک بازخوانیِ به جا برای بسیاری از گروههای موسیقی به نظر کاملاً اجباری میآید، نه فقط روی صحنهی فستیوالها، بلکه به عنوانِ یک ضمیمهی موجه برای اجراهای زندهی گروههای مختلف. نسخهی لاندن گرَمرز از روی «بازیِ شرورانهی» کریس ایزاک به ما یادآوری کرد که چه آهنگِ شگفتانگیزی بود؛ بازخوانیِ هات چیپ از «رقص در تاریکی» ِ اسپرینگستین حال و هوای الکترونیکِ نویی به آن داد.
با توجه به اینکه گروههای موسیقیِ بازخوان در میان انجمنِ اخوتِ موسیقی ریشخند و تحقیر برمیانگیزند، و به دلیل اینکه کارهایشان را خودشان نمیسازند اعتبارشان را از دست میدهند، چه چیز باعث تغییرِ وضعیتِ این بازخوانیها از «خز» به «باحال» شده است؟
اگر کمی در تاریخ ترانهنویسی عقب برویم میبینیم که در گذشتهای نه چندان دور ترانهنویسانِ پاپ، از هنرمندانی که آنها را اجرا میکردهاند جدا و اغلب متمایز بودهاند. برای مثال هلند-دوزیِر-هلند (Holland-Dozier-Holland) در تمام طولِ عمرش به نوشتن و ساختن آهنگهای موفق برای هنرمندان لیبل موتاون (Motown Records) پرداخت. برت بکراک و هال دیوید یک تیمِ ترانهنویسیِ توانمند بودند، در حالی که امثالِ داستی اسپرینگفیلد، تام جونز و کارپنترز هنرمندانی بودند که آنها را به مخاطبشان وصل میکردند و ترانههایشان را تبدیل به کلاسیکهایی نامیرا کردند. الویس ظاهراً هیچ کدام از ترانههایش را خودش ننوشت، با اینکه کلنل تام پارکر (مدیر هنری الویس) در اوایلِ کارش سعی داشت او را یک ترانهنویس معرفی کند.
پیش از بیتلها، هنرمندانِ پاپِ انگشتشماری آهنگهای خودشان را همچون نویسندگان و اجراکنندگانی خودبسنده مینوشتند. همچنان که هنرمندانِ بیشتر و بیشتری قطعات خودشان را مینوشتند و اجرا میکردند، برای اینکه یک هنرمند به عنوانِ هنرمندی اصیل و موجه به نظر بیاید، این کار تقریباً تبدیل به امری ضروری شد. همین امروز هم، به هنرمندانی که خودشان مینویسند اعتبار بیشتری داده میشود. آنها از حق امتیاز ترانهنویسی هم پول بیشتری در میآورند. همچنین، تمایل به سمتِ هنرمندان –به ویژه گروههایی– که آهنگهای خودشان را مینویسند، منجر به رویکردهای خلاقانهای در آهنگسازی شد؛ هنرمندان شروع به نوشتن ورایِ آهنگِ عاشقانه یا پاپِ سهدقیقهای و فرموله شده کردند، چشماندازی پایانناپذیر از ایدهها پروردند، و از منظری رمانتیک به تجربهها و موضوعهای جهانِ واقعیِ اطرافشان پرداختند.
هرچند افراد متخصص در ترانهنویسی بوده و هنوز هستند، نمونههایی انگشتشمار و قابلِ ذکر وجود دارند که یک هنرمند ترانهای را به هنرمندی دیگر برای بازخوانی داده است. «همهی مردانِ جوان» هدیهای بود از دِیوید بووی به مات دِ هوپل (Mott the Hoople)، در زمانی که آنها در تکاپو برای سرِ هم کردنِ یک آهنگِ پرفروش بودند. هنرمندانی هم هستند که به صورت مشخص، در کنارِ کارهای خودشان، برای دیگران هم مینویسند. ولی هنرمندانی هستند که بازخوانیِ آهنگها را تبدیل به هنری بیبدیل کردهاند. کلِّ آلبوم کَت پاوِر(Cat Power) را در نظر بگیرید که وقفِ آهنگهای بازخوانده شده بود، یا آلبوم نووِل وَگ (Nouvelle Vague) که در آن به صورت دمدمی، آرام، پراکنده و شوخوار به زبان فرانسوی آهنگهای دِ کلَش، اکستیسی(XTC)، یا حتی «تو درانک تو فاک»ِ دِد کِنِدی (Dead Kennedy) را بازخوانی کردهاند. این بازخوانیها برای مدتی شاید حتی کمی خودبینانه به نظر میآمد، اما گوشهای ما را نسبت به آهنگهایی که آنقدر آشنا شده بودند تازه کرد.
پس این چیست که آهنگهای بازخوانده را دوباره انقدر خوشایند کرده است؟ گاهی یک بازخوانده ممکن است آهنگی را که کمابیش فراموش کرده بودیم تبدیل به نقطهای برای برقراریِ ارتباط کند. گاهی اشارهای است به تأثیرات گرفتهشده و چشمکی، نه تنها به سلیقهی خوب، بلکه به سلیقهسازی. گاهی راهی است برای به رسمیت شناختنِ لذایذِ گناهآلود؛ چیزی که به نظر خَز میآمد اما الان میتواند باحال به حساب بیاید!
ورای همهی اینها، یک بازخوانی که درست انتخاب شده باشد میتواند یک آهنگ را به اجزای پایهاش برگرداند: ملودی و ریتم، و آهنگی را برای زمانهای مدرن از نو بسازد و اختراع کند. این بازگویی آهنگ در زمانه و شرایط جدید از دل آن آهنگ معنایی نو بیرون میکشد و باعث ادمهی تاثیرگزاری آن میشود. بازخوانی شهادتی است دلنشین برای آهنگی خوشساخت؛ سندی بر اینکه یک آهنگ آنقدر خوب است که هنوز میتوان با آن ارتباط برقرار کرد و گونهگون تفسیرش کرد.
و اما فهرست آهنگهای منتخب کارکنان بخش موسیقی شورای فرهنگی بریتانیا از آهنگهای بازخوانیشده: (این فهرست را در اسپاتیفای گوش کنید)
جوئل:
- جانی کَش – درد - Johnny Cash – Hurt
بازخوانیِ جانی کش از «درد»ِ ناین اینچ نِیلز (NIN) باید یکی از قدرتمندترین تفسیرها از یک آهنگ باشد. در این زمان کَش میدانست که به پایان زندگیش نزدیک میشود. این آهنگ تلخ است و پر از پشیمانی –در عین حال آهنگی پُر و خالی از تأسف.
- شینید اُکانر- سراپا پوزش - Sinead O'Connor – All Apologies
بازخوانی شنید اُکانر از «سراپا پوزش»ِ نیروانا. نسخهی بیآلایش او این آهنگ را از حال و هوای دلهرهآورش به درآورده و حال و هوای اندوهی بهآرامی فروخورده به آن دادهاست.
- اَل گرین- چطور میتونی یه قلبِ شکسته رو تعمیر کنی؟ - ?Al Green – How Can You Mend a Broken Heart
صدایِ این آدم همزمان قلب من را ذوب و همه چیز را تعمیر میکند. او موسیقی سول را فهمیده بود. (اصلِ آهنگ: بی جیز، ۱۹۷۱)
- دیس مورتال کویل- ترانهای برای سایرِن - This Mortal Coil – Song to the Siren
الیزابت فرِیزر با زنده کردن تسخیرکنندهی اغواگرانِ اساطیریِ یونان ترانهی محلیِ تیم باکلی را تبدیل به چیزی حماسی کرده است.
لیا:
- دِ لمونهِدز- طبلی متفاوت - The Lemonheads – Different Drum
این آهنگ در نوجوانی محبوبِ من بود، و یک ترانهی عالی برای قطع کردنِ یک رابطه؛ آن را اولین بار در برنامه رادیوییِ جان پیل شنیدم. سیلِ اشکم را در کسری از ثانیه جاری میکرد. اصل ترانه متعلق به مایک نِزمیث است اما بیشتر با اجرای لیندا رونستات و استون پونیز معروف است. روی هم رفته چِقِرتراز نسخههای دیگرش است.
- کالِکسیکو- بازم تنها یا - Calexico – Alone Again Or
همکاری این را به من به این عنوان معرفی کرد: "بهترین آهنگی که کالکسیو میتواند بازخوانی کند"، اشتباه هم نمیکرد. تمام المانهای تِکس-مِکسِ (مخلوط تگزاسی و مکزیکی) دمِ غروِبِ شاخصِ آنها به طرزی بینقص با هم جُفت و جور شدهاند. آهنگ در اصل از برایان مکلین و گروهِ لاو است.
- اینسترومنتال- ابرهای کوچکِ قلمبه - Instrumental – Little Fluffy Clouds
اگر در دههی نود به رخدادهای بیگ چیل رفتید، احتمالاً اولین چیزی را که گروه زهیِ شش نفرهی اینسترومنتال به صورت رسمی منتشر کرد، «آکوستِک» را هم به یاد میآورید. این بازخوانیِ آهنگ گروه اُرب یکی از چند تنظیم مجلسیِ درخشانی بود که روی کلاسیکهای الکترونیک و محیطی انجام دادند.
- کارِن اُ، ترِنت رِزنور، آتیکوس راس- ترانهی مهاجر - Karen O, Trent Reznor, Atticus Ross – The Immigrant Song
یک بازخوانیِ بانشاط، قوی و به طرز فرحبخشی یگانه از لِد زپلین. بسیار هیجان انگیز. برای موزیک متنِ دختری با خالکوبیِ اژدها ساخته شده است.
جِیکوب:
- سوفیان استیونس- تو خون هستی - Sufjan Stevens – You are the Blood
گمان نمیکنم تعدادِ زیادی اصلِ قطعه را از دِ کاستانِتس شنیده باشند که ارجاع دهم، اما سُفیان این قطعه را برای این ده دقیقهی حماسی کلّهپا میکند. در این بازخوانیِ تاریک، سینمایی و هیپنوتیزمکننده، فورانهایی از سروصدای پُرتشنج الکترونیک و ارکسترال با هم ترکیب میشوند.
- خوزه گونزالِس- ضربانهای قلب + این جوریه که روی ماه قدم میزنیم - José González – Heartbeats + This is How We Walk on the Moon
استادِ مسلّمِ آهنگِ بازخوانده. دو تا از بهترینها همینجا هستند: گونزالس صمیمیتی سودازده به سرودِ الکتروپاپِ دِ نایف اضافه کرده و آن را از نو به عنوانِ یک آهنگ محلیِ کلاسیک تخیل کرده است. باید اعتراف کنم که با وجود اینکه گونزالس از هنرمندان همیشه محبوبم است به این بازخوانیاش ترس و لرز نزدیک شدم، اما این آهنگ فوقالعادهست؛ پرشوروحال، با سروصدای سازهای برنجی و ضبط دوصدایی(دابل ترک) خواننده همه نشان میدهند راسِل عجب آهنگِ پاپ فوقالعادهای نوشته است.
من عاشقِ فانکِ بِبُر-بچسبونِ بِک هستم، اما همیشه این احساس را داشتهام که او در زمزمه کردن تصنیف بهتراز کاری است. من دوپاره بودم بین انتخاب این آهنگ و روایتِ عالیِ او از «هر کسی باید یه وقتی یاد بگیره»ِ دِ کورگیس، اما این بازخوانیِ فلامنکو قُدسی است. سرعتش تا حد منگ و رویاگونهای کُند شده است و صدای مخملینِ بِک در نهایت عظمت است.
استیون:
- جو کاکر- با کمی کمکِ دوستانم - Joe Cocker – With A Little Help From My Friends
به نظر من، روی دستِ بیتلها زدن دشوار است، حتی در شرایطی که رینگو خوانندهی اصلی باشد –شرمنده رینگو- اما نسخهی جو کاکِر بدجوری میکوبد و همیشه من را یاد سریال «سالهای شگفتی» میاندازد (آهنگِ شروع سریال بود).
- آنی لِنوکس- دیگه بدونِ «دوستت دارم» - "Annie Lennox – No More "I Love You's
من چندان در مورد «عاشقان سخن میگویند»، گروهِ اصلیای که آهنگ را در ۱۹۸۶ منتشر کرد نمیدانم، اما نسخهی آنی لِنوکس، با ملودیِ کلمات نامتعارف و عرفانیاش و کُرهای کرمبهگوشاندازش، همیشه یکی از محبوبهای من بوده است.
- پل آنکا- بوی حال و هوای نوجوونی میاد - Paul Anka – Smells Like Teen Spirit
دلهرهای که در آهنگ کرت کوبِین هست به طرز عجیبی در تبدیل به اثری از یک گروه بزرگ سووینگ موفق است. این نشان میدهد که نیروانا به حجمِ صدا ختم نمیشد و اهلِ ملودیِ عالی هم بود. نسخهی پُل آنکا هنوز هم یک حس تهدیدکننده دارد، اما در غلافی از شکر.
- دیرتی لوپس- سیرک - Dirty Loops: Circus
دیرتی لوپس به مرحمتِ سیلی از ویدیوهای یوتیوبیشان که در آنها آهنگهای پاپی از امثالِ ریانا، آدل و در این مورد، بریتنی اسپیرز را بازخوانی میکردند به روی صحنه پرت شدند. آنها با استیل ترکیبیِ جز-پاپ-راک خودشان از پس این بازخوانیها برآمدند–کَمَکی بازخوانیِ هارمونی اینجا، یک اسلپ-بیس آنجا- و هرچند ممکن است نتیجه مطابق سلیقهی همگان نباشد، در اصالتشان بحثی نیست.
فیل:
- گری جولز و مایکل اندروز - دنیای دیوانه - Gary Jules & Michael Andrews: Mad World
گَری سرِ فیلم دانی دارکو سرپرستِ موسیقی بود و میخواست اصلِ «اشکهایی برای ترسها» را استفاده کند. به عنوانِ یک فیلمِ مستقل، وسعشان نمیرسید اصلِ ضبط را بگیرند، برای همین جولز خودش یک نسخه ضبط کرد. فیلم سروصدایی بر پا کرد و گَری هم یک رتبهی یک برای کریسمس هدیه گرفت.
- پِت شاپ بویز – همیشه در ذهنِ من - Pet Shop Boys: Always on my mind
آهنگی عالی که الویس از قبل به قدرِ کافی معروفش کرده بود. در یک برنامهی تلویزونی پِت شاپ بویز آن را به مناسبت دهمین سالگرد مرگ الویس اجرا کردند. مردم آنقدر دوستش داشتند که پی بی اس آن را به صورت آهنگی تکی منتشر کرد و در کریسمسِ ۱۹۸۷ با آن به صدر جدول رفت.
- مَدنِس – باید عشق باشد - Madness: It must be love
آهنگی درخشان؛ در اصل از لَبی سیفر، مردم همیشه متعجب میشوند وقتی میشنوند نسخهی مَدنِس نسخهی اصلی نیست و آنها واقعاً آن را از آنِ خودشان کردهاند: نشانهی واقعیِ یک نسخهی بازخوانی شدهی عالی. برای اشارهای به نویسنده، در ویدیوی نسخهی مَدنِس، لَبی هم حضور دارد.